راجع به فرانک و آبتین بلند و با آب و تاب حرف می‌زدیم. رسیدیم به قسمتی از داستان که فرانک فریدون را حامله می‌شود و مغز آبتین را قاطی مغز گوسفندها به خورد مارهای شانه‌نشین ضحاک می‌دهند؛ آقای میز کناری پُقی زد روی پیشانی‌اش. بله! اینطور به نظر می‌رسید که قصه‌ی شاهنامه را برایش اسپویل کرده بودیم.

یا بمیر یا تبعاتش را بپذیر!

رو بی‌خیالی پیشه‌کن و..

حدس بزنید کی فردا باید بره سرکار؟

مغز ,آبتین ,فرانک ,اینطور ,می‌رسید ,پیشانی‌اش ,روی پیشانی‌اش ,زد روی ,پیشانی‌اش بله ,بله اینطور ,به نظر

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تابان مارکت دانلود کتاب پدر پولدار پدر بی پول چــرکــ نــویــس دانلود برنامه و بازی اندروید و کامپیوتر شرکت مهندسی سازه آزمون فولاد / بنیانگذار جوشکاری فورجینگ در ایران خرید بلیط هواپیما به وبلاگ رسمی میثم کریمی خوش آمدید خلاصه کتاب مدیریت حقوق و دستمزد یوسف رونق سرای حلمی بازاریابی شبکه ای